پيام
+
شايد صدايم زده باشد و من نشنيده باشم
.. نميداني چقدر دلم براي درد دل هاي مادر بزرگم پر کشيده.
.. چقدر براي وقتي که صدايم مي زد تا موهايش را برايش ببافم..
چقدر دلم مي خواهد دوباره صدايم بزند..
. نه پنجره اي نيست…
مادر بزرگي نيست…
من هستم و پياده رويي که انگار او هم قدم هاي مرا از ياد برده
.. نميداني چقدر دلم براي درد دل هاي مادر بزرگم پر کشيده.
.. چقدر براي وقتي که صدايم مي زد تا موهايش را برايش ببافم..
چقدر دلم مي خواهد دوباره صدايم بزند..
. نه پنجره اي نيست…
مادر بزرگي نيست…
من هستم و پياده رويي که انگار او هم قدم هاي مرا از ياد برده

براي داداش
92/4/27
رضوان بانو...
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید