سفارش تبلیغ
صبا ویژن

92/1/23
8:50 عصر

همه حقایق وحشتناک درباره چیپس!

بدست جالب انگیزناک در دسته

همه حقایق وحشتناک درباره چیپس!


تحقیقات نشان می دهد که خوردن یک بسته چیپس در روز شبیه
نوشیدن 5 لیتر روغن مایع در سال است، حقیقت امر این است که خوردن چیپس و در کل اسنکها نه تنها موجب چاقی و بیماریهای قلبی می شود، بلکه مشکلات رشدی را برای جنین، بیش فعالی را در کودکان و سرطان را در بزرگسالان به همراه دارد.

شاید خوردن چیپس و در کل اسنکها چندان هم هشدار دهنده نباشد اما اگر مصرف آنها به یک عادت تلقی شود، تبعات آن بسیار خطرناک است. برخی از تحقیقات نشان می دهد که یک سوم از کودکان بریتانیایی هر روز چیپس می خورند و دو سوم دیگر چندین بار در یک هفته چیپس مصرف می کنند.

در حقیقت در این کشور سالانه شش میلیارد بسته چیپس مصرف می شود به طوری که مردم هر سه دقیقه یک تن چیپس می خوردند یا هرکس دست کم 100 بسته چیپس می خورد.

خورد یک بسته چیپس در روز می تواند معادل نوشیدن 5 لیتر روغن در سال باشد. نیاز به گفتن نیست که این اسنکها علاوه بر چربی حاوی نمک و شکر هم هستند.

شاید باور تمام این موارد منفی درباره بسته هایی با اشکال معصومانه و خنده دار در رنگهای روشن در فروشگاه ها خودنمایی می کنند دشوار باشد اما حقیقت این است که این محصولات از نظر صنعتی طوری طراحی شده اند که ذائقه ما را تحریک کرده و به نقطه اعتیاد می رساند.

مایکل ماس نویسنده کتاب" نمک، شکر، چربی: چگونه بزرگان صنعت غذا ما را فریب می دهند" اظهار داشته است که تحقیقاتش نشان می دهد که چگونه شرکتهای بزرگ تولید غذا، چگونه چیپس را از چیپس نسبتا هیجان انگیز دهه هفتاد به بمب هوشمند مغز ما تبدیل کرده اند.

وی توضیح می دهد، وقتی که یک چیپس در دهان خود می گذارید، مزه نمک بی درنگ شما را درگیر می کند. این تأثیری است که در صنعت نمک به آن انفجار طعم گفته می شود.

چیپسهای مدرن نیز سرشار از چربی هایی هستند که این صنعت به آن احساس دهانی می گوید. این موجب می شود که تجربه خوردن چیپسهای امروزی شبیه لذت گاز زدن به یک پنیر چسبناک است. ما این چربی را از طریق عصبی حس می کنیم که به آن عصب سه قلو گفته می شود، هرچه این احساس دهانی بهتر باشد ما از خوردن چیپس لذت بیشتری می بریم.

راز نهایی چیپس در تردی آن است. محققان دریافته اند که هرچه صدای خوردن چیپس بیشتر باشد، فرد از خوردن آن بیشتر لذت می برد.

اعتیادآور بودن چیپس

مسئله اصلی اینجاست که چیپس ها به گونه ای طراحی شده اند که اعتیاد آور باشند. این محصول به قدری دقیق طراحی شده که سازنده نقطه شکستن آن هنگام گاز زدن را نیز به دقت برنامه ریزی کرده است. نکته بعدی نحوه انتخاب برچسب و نوشته های روی بسته برای این نوع محصولات است که گویی به واقع از میزان نکات منفی آن کم می کند.

همه این موارد می تواند توضیح دهد که چرا همه ما این همه به چیپس خوردن علاقمندیم. اما بهای خوردن این اسنک چرب، شکر دار و نمکین توسط سلامتی ما پرداخته می شود.

مصرف بیش از حد این مواد عامل افزایش خطر چاقی، فشار خون بالا، دیابت نوع 2 و بیماریهای قلبی شود. در کودکان مصرف بیش از حد چیپس موجب می شود که آنها در مسیر زندگی با زندگی غیر سالم قدم بگذارند.

براساس اظهارات دکتر داریوش مظفریان متخصص قلب و محقق و پژوهشگر غذا، چیپس در چاقی مسری ایالات متحده نقش مهمی برعهده دارد. همه غذاها با هم برابر نیستند و درمورد برخی حتی میانه روی در خوردن آنها نیز کافی نیست.

وی در تحقیقات خود تمام انواع غذاهای دارای سیب زمینی به ویژه چیپس را عامل چاقی دانسته است.

دکتر مظفریان استادیار پزشکی و همه گیری شناسی دانشکده پزشکی هاروارد اظهار داشت که سطح بالای نشاسته و هیدروکربنات تصفیه شده در بسته های بزرگ و متوسط چیپسهای امروز می تواند سطح گلوگز و انسولین خون ما را تغییر دهد. این عدم تعادل موجب می شود که احساس سیری کمتری داشته باشیم و حس گرسنگی ما افزایش یافته و میزان غذای مصرفی در طی روز نیز بیشتر شود.

براساس اظهارات دکتر مظفریان که خود یک یا دوبار در ماه چیپس را در مقادیر کوچک مصرف می کند، در نتیجه این تغییرات احتمال بازکردن یک بسته چیپس دیگر بیشتر می شود.

خطر خوردن چیپس برای جنین متولد نشده

مصرف میزان چشمگیری از چیپس نه تنها در بدن کودکان و بزرگسالان عدم تعادل ایجاد می کند، بلکه به جنین متولد نشده نیز صدمه می زند.

به گزارش مهر، تحقیقات بریتانیایی نشان می دهد که زنان بارداری که چیپس و اسنک می خورند درست به همان میزانی به جنین خود صدمه می زنند که گویی دخانیات مصرف می کنند. این مسئله به علت وجود یک ماده شیمیایی بی بو و غیرقابل مشاهده ای به نام آکریلامید که می تواند به دی ان ای صدمه بزند.

آکریلامید یک سم عصبی است که نخستین بار در پلاستیکها و صنایع رنگرزی کشف شد. 10 سال پیش دانشمندان سوئدی به این نتیجه رسیدند که وقتی غذاهای فرآوری شده نشاسته ای چون چیپس به طوری صنعتی با دمای بالا تهیه می شود، این سم در مقادیر زیاد تولید می شود.

اکنون تحقیقات انجام شده توسط موسسه تحقیقات سلامت بردفورد ارتباطی بین سطح بالای آکریلامید و تولد کودکانی با وزن کم قائل شده است.

درحال حاضر مطالعه تأثیرات مصرف آکریلامید روی بزرگسالان ادامه دارد.

ارتباط چیپس و بیش فعالی

مصرف چیپس و اسنکها خطرات دیگری هم برای جوانان و نوجوانان دارد که در میان آنها می تواند به بیش فعالی اشاره کرد.

در ماه فوریه یک تحقیق که نتایج آن در مجله Plos One منتشر شده گزارش داد که وقتی موشها رژیم غذایی داشتند که از چیپسهای صنعتی فراهم شده بود مغز آنها در مقایسه با مغز موشهای عادی از نظر فعالیت متفاوت بود.

محققان دانشگاه ارلانگن - نورنبرگ آلمان دریافتند، در این موشها، آن قسمتهایی از مغز که به خواب مربوط است کار نمی کرد، درحالی که قسمتهایی که با حرکت بدن همراه بود فعالیتی بیشتر از همیشه داشت. این تغییرات در مغزها موجب می شود که در رفتار آنها بیش فعالی مشاهده شود.

تحقیقات نشان می دهد که مصرف چیپس میان کودکان به سطح خطرناکی رسیده است و اکنون زمان عملکرد هوشیارانه در این رابطه است.

هرچقدر هم که بسته ها و تبلیغات این خوراکیها فریبنده باشند اما به علت، فقدان درج هشدارها روی بسته های اسنکها باید نسبت به زیادروی بزرگسالان و کودکان در مصرف این اسنکها هوشیار عمل کنیم.


92/1/21
11:46 صبح

روش نقطه گذاری عقلانی زندگی

بدست جالب انگیزناک در دسته

روش نقطه‌گذاری عقلانی زندگی

 

مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگی‌اش رسیده بود،
کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد :
(تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم نه برای برادر زاده‌ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)

اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و
آنرا نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می‌شد؟

بنابراین :

برادر زاده او تصمیم گرفت. آن را اینگونه تغییر دهد:
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه! برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران."

خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطه‌گذاری کرد :
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم. نه برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران."

خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد و آن را به روش خودش نقطه‌گذاری کرد:
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه. برای برادرزاده‌ام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران."

پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند:
"تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه. برای برادر زاده‌ام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران."

در واقع زندگی نیز این چنین است‌:
او که همان آفریدگار ماست، نسخه‌ای از هستی و زندگی به ما می‌دهد
که در آن هیچ نقطه و ویرگولی نیست و ما باید به صحیح ترین روش آن را نقطه‌گذاری کنیم.
و بی گمان از زمان تولد تا مرگ تمام نقطه گذاریها دست ماست ...

باید به این نکته توجه داشته باشیم که :
"فارغ از اعتقادات مذهبی و یا غیرمذهبی به جهان هستی و زندگی، از علامت تعجب تولد تا علامت سوال مرگ، همه چیز بستگی به روش نقطه‌گذاری عقلانی ما و نگاه ما به چگونگی زندگی دارد"


92/1/19
5:2 عصر

برای چه من را دوست داری ؟

بدست جالب انگیزناک در دسته

 برای چه من را دوست داری ؟


خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات مزرعه آنقدری گیرشان می آمد که فقط شکمشان را به سختی سیر کنند. اما یک سال بدون هیچ علتی، محصول کمی بیشتر از حد معمول بدست آمد، در نتیجه کمی بیش از نیازشان پول بدست آوردند…

زن کاتالوگ کهنه و خاک گرفته ای را بیرون کشید و ورق زد، همچنان که صفحات آنرا یکی یکی ورق می زد افراد خانواده هم دورش جمع می شدند، بالاخره زن آینه ی بسیار زیبایی دید و به نظرش رسید که از همه چیز بهتر است. پیش از آن در خانه هرگز آینه ای نداشتند. از آنجایی که پول کافی برای خریدنش داشتند، زن آن را سفارش داد. یک هفته بعد وقتی در مزرعه سرگرم کار بودند مردی سوار بر اسب از راه رسید او بسته ای در دست داشت، و خانواده به استقبالش رفتند .

زن اولین کسی بود که بسته راباز کرد و خود را در آینه دید و جیغ زد: جک، تو همیشه می گفتی من زیبا هستم، من واقعآ زیبا هستم! مرد آینه را بدست گرفت و در آن نگاه کرد لبخندی زد و گفت: تو همیشه می گفتی که من خشن هستم ولی من جذاب هستم. نفر بعدی دختر کوچکشان بود که گفت: مامان، مامان، چشمهای من شبیه توست . در این اثنا پسر کوچکشان که بسیار پر انرژی بود از راه رسید و آینه را قاپید او در چهار سالگی از قاطر لگد خورده بود و صورتش از ریخت افتاده بود، او فریاد زد: من زشتم ! من زشتم!

و در حالی که بشدت گریه می کرد به پدرش گفت : پدر، آیا من همیشه همین شکل بودم ؟

بله پسرم ، همیشه .

با این حال تو مرا دوست داری ؟

بله پسرم، دوستت دارم !

چرا؟ برای چه من را دوست داری ؟

چون مال من هستی!!!

….و من هر روز صبح وقتی صادقانه به درونم نگاه می کنم و می بینم که زشت است ، از خدا می رسم آیا دوستم داری ؟ و او همیشه مهربانانه جواب می دهد: بله !و وقتی از او می پرسم چرا دوستم داری ؟

او می گوید : چون مال من هستی.

 


92/1/17
10:43 صبح

مرا بغل کن

بدست جالب انگیزناک در دسته

مرا بغل کن

روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است. *عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید


92/1/16
11:32 عصر

پزشکی درحال جراحی خود

بدست جالب انگیزناک در دسته

 پزشکی درحال جراحی خود


سال 1964، دکتر روگوزوف، در 27 سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود.
در این زمان او تشحیص داد که مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است.
شرایط او داشت بدتر می‌شد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمی‌توانست فرود بیاید.
به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل کند.

او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد،
در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراکتور (وسیله‌ای که دو سوی برش جراحی را می‌گیرد و برش را باز نگه می دارد) را برایش نگه داشت،
راننده ایستگاه آینه‌ را برای او نگه داشته بود،
دانشمندی هم وسایل عمل را به او می‌داد...
دکتر روگوزوف در حالت خم‌شده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یک بار طی عمل از حال رفت،
توانست عمل را کمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او کاملا بهبود پیدا کرد.


92/1/16
12:49 عصر

چون طمع پدید آید ؛ همه محالات باور کند ..

بدست جالب انگیزناک در دسته

صیادى گنجشکى گرفت ، گنجشک گفت : مرا چکار خواهى کرد ؟ گفت بکشم و بخورم . گنجشک گفت: از خوردن من چیزى حاصل تو نخواهد شد ولی اگر مرا رها کنى سه سخن به تو می‌آموزم که برای تو بهتر از خوردن من است . صیاد گفت بگو ...

گنجشک گفت : یک سخن در دست تو بگویم و یکى آن وقت که مرا رها کنى و یکى آن وقت که بر کوه نشینم . صیاد گفت : اوّلی را بگو . گنجشک گفت: هر چه از دست تو رفت برای آن حسرت مخور .

پس صیاد او را رها کرد و بر درخت نشست و گفت : محال را هرگز باور مکن و پرید بر سر کوه نشست و گفت: اى بدبخت اگر مرا می‌کشتى اندر شکم من دو دانه مروارید بود هر یکى بیست مثقال ، که توانگر مى‌شدى و هرگز درویشى به تو نمی‌رسید .

مرد انگشت در دندان گرفت و دریغ و حسرت خورد و گفت باز از سومی بگو . گنجشک گفت : تو آن دو سخن را فراموش کردى سومی را می‌خواهی چکار ؟ به تو گفتم برای گذشته اندوه مخور و محال را باور مکن. بدان که پر و بال و گوشت من ده مثقال نیست آن وقت چگونه در شکم من دو مروارید به چهل مثقال وجود دارد و اگر هم بود حالا که از دست تو رفته ، غم خوردن چه فایده ؟

گنجشک این سخن گفت و پرید و این مَثَل براى آن گفته می‌شود که چون طمع پدید آید ؛ همه محالات باور کند ..


92/1/6
3:21 عصر

هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است

بدست جالب انگیزناک در دسته

چنگیز خان مغول و شاهین پرنده

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.

آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.

چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.

این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت. ولی دیگر جریان آب خشک شده بود ...

چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.